?>
فيلم جديد | ||
|
بعضي ملودرام و عاشقانه با چاشني خيانت باز هم و عده اي اندك هم به ژانر جنايي يا ترسناك كه تعدادشان بسيار كم است. اما چيزي كه در بين اين آثار ديده نمي شود فيلمي با تمي متفاوت و فيلمنامه اي خلاق است. فيلمي كه مخاطب را درگير داستان كند طوري كه نتواند به اطرافش بنگرد و با اطرافيانش صحبت كند و از فيلم و قهرمان قصه جلوتر نباشد و پيش پيش همه چيز را نتواند حدس بزند. سهيل بيرقي با ساخت فيلم من شجاعانه به سراغ اين مسئله رفته و ريسك پذيري خود را به اثبات رسانده و فيلمي با سبك و سياق خاص و منحصر به فرد را ساخته كه نظير آن را در سينماي كشورمان نمي توانيم بيابيم. بيرقي درست روي چيزي دست گذاشت كه از كمبود وجود آن رنج مي برديم و نياز جامعه ي سينمايي ما بود. فيلمي خوش ساخت و دقيق و كار شده كه البته شايد به مزاق مخاطب عام خوش نيايد اما كارگردان حرفه اي و حساب شده ثانيه به ثانيه جلو رفته و توانسته فيلمش را خوب پرداخت كند. سهيل بيرقي با سخت گيري هاي خاص خودش چيزي كه در ذهنش از فلان نقش را ساخته بود دقيقا به همان شكل درآورده و بازيگران من هم معتقند كه كارگردان حتي با پلك زدنشان هم كار داشته و دقت لازم را به خرج ميداده تا چيزي از چشمانش پنهان نماند. اين حجم از دقت و اندازه گيري و سخت گيري از فيلم اولي و فيلمساز جوان بعيد به نظر مي رسيد اما امسال در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر جوان ها توانستند خودي نشان دهند و خود را به همگان اثبات كنند. فيلمسازان جواني كه با مشقت و سختي به دنبال سرمايه گزاري براي فيلمشان بوده اند تا بتوانند توانايي هايشان را به رخ بكشند و رقيباني جدي براي كهنه كاران سينما به حساب بيايند. بها دادن به اين فيلمسازان نوظهور سينناي ما شايد ريسك به نظر برسد اما اين روزها شاهد آن هستيم كه توانسته اند به حدي از كمال برسند كه ديگر اسم سرمايه گزاري روي فيلمسازان جوان ريسك نيست و نوعي فرصت طلايي براي سرمايه گزار به حساب مي آيد. امسال كم نبودند فيلم هايي كه در جشنواره كارگردان هايشان اولين تجربه ي خود را در جشنواره فجر مي ديدند و با جثارت به رقابت با سينماگران قديمي پرداختند و با سربلندي هم از اين امتحان سر بيرون آوردند. موفقيت چشمگير جوانان امسال جشنواره زنگ خطري براي كارگردان ها و فيلمسازان با سابقه سينما به حساب مي آيد تا سطح كيفي آثارشان را ارتقا بخشند و از حد وسط هميشگي فاصله بگيرند. در اين مسابقه ي حساس و تنگاتنگ تنها كسي پيروز مي شود كه اثري در خور شان و شعور مردم ساخته باشد و مخاطب آن را با جان و دل پذيرفته باشد. كه حتي آن را به اطرافيانش هم پيشنهاد دهد تا به تماشاي آن فيلم بنشينند و حتي خودشان هم براي چندمين بار دوستانشان را براي ديدن فيلم همراهي كنند و گويي كه فيلم را تازه نظاره مي كنند و كهنگي برايشان ندارد و باز هم تازگي در فيلم موج مي زند. ديگر وقت آن رسيده كه در اين زلزله ي سينمايي كشورمان كه جواناني برومند از آن سربرآورده اند و قد علم كرده اند پيشكسوتان سينما به فكر ساخت آثاري فاخر باشند و دست از كليشه بردارند. چراكه اگر خود را به روز نكرده و از آن ها عقب بمانند مطمئنا ديگر جايي در سينما نخواند داشت و سرنوشتشان همچون رسوايي امسال جشنواره مي شود كه از آخر مقام اولي را كسب نمود!
دگرگوني سينماي كشورمان را امسال در جشنواره فيلم فجر 94 به خوبي مشاهده كرديم كه چگونه روند رو به جلوي خويش را پيش گرفته و اميد به پيشرفتش هر روز بيش از ديروز افزون مي شود. نسل جديد فيلمسازان آينده ي تاريك سينماي مان را با فانوسي پرنور روشن نمودند و نويد آينده ي درخشان سينما را مي دهند. سهيل بيرقي متولد 62 از شهرضا است. وي فارغ التحصيل رشتهي مهندسي صنايع توليد صنعتي است. بيرقي تاكنون در 38 پروژه سينمايي كار كرده كه از آنها مي توان به سابقه دستيار كارگرداني و مدير برنامه ريزي در فيلم هاي «اسب حيوان نجيبي است»، «كيفر»، «ترديد»، «بي خود و بي جهت»، «استراحت مطلق»، «زندگي با چشمان بسته»، «هر شب تنهايي» و «من ديه گو مارادونا هستم» اشاره كرد. وي همچنين تئاتر «چاله» را در سال 91 كارگرداني و نويسندگي كرده است. بيرقي فيلم كوتاه«تعطيل» را هم ساخته است. اين كارگردان تجربه دستيار اولي و برنامه ريزي براي كارگردانهايي مثل عبدالرضا كاهاني، واروژ كريم مسيحي، رسول صدرعاملي، بهرام توكلي و حسن فتحي را در كارنامه كارياش دارد. بيرقي اولين فيلمش را براساس فيلمنامه اى از خودش جلوي دوربين برد و البته از حضور عبدالرضا كاهاني بهعنوان مشاور براي ساخت فيلمش استفاده كرد.
بازي بهنوش بختياري در اين فيلم چشمان خيلي هارا درشت كرد و بعضي از تعجب شاخ هم درآوردند كه چطور اين بازيگر فيلم هاي كمدي و جلف و بي محتوا براي اين نقش جدي انتخاب شده است. اما اين نكته سنجي كارگردان بوده كه مي خواسته از كسي بازي بگيرد كه همين تيپ و شخصيت را داشته باشد و در واقع به نوعي خودش را به اثبات برساند كه توانسته از چنين بازيگري چنين نقشي بيرون بكشد و هنرش را به رخ مخاطبان بكشد كه البته عالي هم ظاهر شده و توانسته بهنوش بختياري را در اين بازار داغ پيشنهادات فيلم هاي بي محتوا نجات دهد و او را شوكه كند. بختياري كه نزديك به 25 فيلمنامه را رد كرده بود و به دنبال نقشي جديد مي گشت با پيشنهاد بيرقي مواجه شد و وقتي فيلمنامه را ديد حتي حاضر بود نقشي كوتاه هم در فيلم داشته باشد چراكه مورد پسندش قرار گرفته شود و بسيار احساس خوشايندي به فيلمنامه داشت. اولين بازي متفاوت بختياري را نسبت به ساير كارهايش را ما در اين فيلم مي بينيم كه مقابل ليلا حاتمي بازي مي كند و همين امر انتقادهاي فراواني را به او وارد كرد كه تو كجا و حاتمي كجا؟ اما تجربه ي اولش در يك نقش جدي و به دور از هيچگونه شيرين بودني نقطه ي عطفي برايش شد تا ديگر به هيچ عنوان نقش هاي ضعيف براي فيلم هاي بي محتوا را بازي نكند و به گزيده كاري بپردازد. همچنين بازي طبق معمول خوب ليلا حاتمي هم در اين فيلم بسيار متفاوت است. ما هميشه ليلا حاتمي را در نقش هاي آرام و بي سر و صدا و كلا شخصيتي سر به زير و بي حاشيه ديده ايم اما نقش آذر كاملا با نقش هاي گذشته اش فرق مي كند و او در نقش زني بزهكار و قانون گريز است كه قطعا اولين نكته اي است كه در فيلم به چشم مي آيد. بازي حاتمي آنقدر قابل ستايش است كه حتي لايق دريافت سيمرغ جشنواره هم بود اما چه كنيم هميشه آنطوري نمي شود كه ما فكر مي كنيم! اگرچه منتقدان در نقدهايشان سيمرغ را به ليلا حاتمي دادند و در آن طرف هم پيمان معادي را شايسته ي دريافت سيمرغ مي دانستند. حاتمي با توجه به دشواري نقشش به خوبي توانست با وجود محدوديت هايي كه در كشورمان وجود دارد از پسش بربيايد و شايد بتوان گفت كسي جز او نمي توانست اينگونه حرفه اي از پس نقش آذر خلافكار بربيايد. اما اين تنها امتياز فيلم نيست. تمامي اجزاي فيلم منسجم هستند و اين هنر كارگردان سهيل بيرقي را مي رساند كه پديده اي همچون ديگر پديده هاي امسال جشنواره بوده است. من با اينكه داستاني از كاسه سر رفته ندارد و لبريز از قصه نيست اما از خرده روايت هايي تشكيل شده كه آذر زن خلافكار داستان با آن ها مواجه مي شود. مردي كه ساختمان ساز و به قول معروف بساز و بنداز است و قصد فرستادن كارگراني به خارج از كشور به صورت غيرقانوني دارد، زني كه زمين دار است و مفت خور و قصد زمين خواري دارد و پسري كه سوداي خوانندگي در سر مي پروراند و بلندپرواز است، اين ها خرده روايت هايي هستند كه آذر با آن ها روبرو مي شود و در هريك مصداق هايي چون شرخري، توزيع مشروبات الكي، دور زدن قانون، حق السكوت گرفتن و ... ديده مي شود.
همانطور كه اشاره كردم فيلم بر خلاف نمونه هاي مشابه نه از الگوهاي اخلاقي كليشه اي تبعيت مي كند كه زن را در شكل هاي منفي نشان مي دهد و نه طبق ادابازي هاي متاخر، فضايي همدلانه و سمپاتيك را گرداگرد او پرورش مي دهد. فيلم تنها موقعيت آذر را نمايش مي دهد. آذر به ظاهر خونسرد و آرام است اما از درون استرس و اضطراب او را آزار مي دهد. پارادوكسي در شخصيت آذر وجود دارد و آن اين است كه به شدت مراقب است تا ردي از خودش به جا نگذارد تا به دام پليس بيافتد و از طرفي ديگر هم جثورانه و شجاعانه بدون توجه به هشدار هاي اطرافيانش هرچه دلش مي خواهد مي كند و به گوشزد هاي دوستانش بي توجه است. اين يعني گرفتار شدن در وضعيتي پارادوكسيكال. اما فيلم در نوع پايان بندي اش تا حدودي شتابزده عمل مي كند و ميشد كمي براي اين اتفاق مقدمه چيني كرد و آن را پرورش داد در حالي كه حتي ذره اي از غافلگيري مخاطب كم نشود. آذر زني مقتدر و خودراي و خودخواه و باج گير و البته باهوش است كه راهش را با قدرت تمام باز مي كند و هيچ چيز جلودارش نيست براي انجام خلاف هايش كه در همه ي آن ها هم موفق بوده است. هرچند من مقتدر زن بزهكار و خلافكار در پايان در برابر مامور مخفي پليس تسليم مي شود اما همانگونه كه نگاه گيرا و جذاب ليلا حاتمي در سكانس پاياني بر پرده عريض نشان مي دهد آنكه تسليم شده نه خلاف و خلافكار و خلافكاري، كه زيست جهان خود ايراني است.
فيلم من به شدت به مخاطبان سخت پسند پيشنهاد مي شود كه حتما در اكران عمومي به تماشاي فيلم بنشينند البته اگر سر و ته فيلم را نزنند و مميزي كار دست فيلم و فيلمساز و تهيه كننده ندهد. شايد اثري باشد كه هركسي از آن خوشش نيايد و خيلي ها بگويند كارگردان فقط قصد داشت بگويد من هم بلدم فيلم را بپيچانم و كلا هيچي نفهميديم اين ديگر چه بود، اما مخاطبان اصلي سينما و سينما دوستان مطمئنا با اين فيلم ارتباط خوبي برقرار مي كنند و خرسند از سالن سينما خارج مي شوند. چرا كه با يك فيلم دست و پا دار و متفاوت طرف هستند و فيلم حرفي براي گفتن دارد كه نه كليشه است و نه قديمي. بلكه خلاقيت در آن موج مي زند و استفاده از تاكتيك ها و تكنينك هاي نسل جديد فيلمسازي در آن بكار رفته شده كه مورد پسند قرار خواهد گرفت. قطع يقين اگر از فيلم هم خوشتان نيايد از بازي ليلا حاتمي و سبك جدي بازيش و متفاوت بودنش لذت خواهيد برد و خواهيد ديد كه حاتمي كليشه ي نقش هاي گذشته ي خود را به كنار گذاشته و به سراغ شخصيتي جذاب رفته است. با تماشاي من كمي سينما تماشا كرده ايم اما شك دارم كه بعد ها در خاطره هاي سينمايي مان رسوبش باقي بماند.
امتیاز:
بازدید:
[ ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ] [ ۰۳:۱۳:۴۱ ] [ hsi ]
|
|
[قالب وبلاگ : لیمو بلاگ] [Weblog Themes By : themzha.com] |